خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
بشنود یک نقر از نامزدش دلبرده
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی
که به پرونده ی جرم دخترش برخورده
خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ
بین دعوای پدر مادر خود گم شده است
خسته مثل زن راضی شده به محر طلاق
که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است
خسته مثل پدر که پسر معتادش
غرق در درد خماری شده فریاد زده
مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس
پسرش پیش زنش بر سر او داد زده
خسته ام.....
خسته ام.....
خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم
دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است
مثل مردی که قسم خورده خیانت نکند
همسرش اما به قسم خودن آن مشکوک است
خسته مثل پدری گوشه ی آسایشگاه
که کسی غیر پرستار سراغش نرود
خسته ام بیشتر از پیرزنی تنها که
عید باشد نوه اش سمت اتاقش نرود
خسته ام ..... کاش کسی حال مرا میفهمید
غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است
شده ام مثل مریضی که پس از قطع امید
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است
خسته ام ....
خسته ام ....
خسته ام ....
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20