فاتولز – جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
خنده


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



____________________$$$$$$$ _____________________$$$$$$$$$$ __________________$$$$$$$_$$$$$$ _________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ___$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$ __$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$___$$$$$$_$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$_____$$___$$$ _$$$$$_$$$$$$$$$$$__________$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$__$$$$$$$$$ $_$$$$$$___$$$$$$$$ _$$$$$$$$$__$$$$$$$ $_$$$$$$$$___$$$$$$ $$_$$$$$$$$___$$$$$ $$$_$$$$$$$$__$$$$$$ _$$$_$$$$$$$$$_$$$$$ $$$$$ __$$$$$$$$_$$$$ $$$$$$$ __$$$$$$$$$__$ $_$_$$$$$__$$$$$$$$$_$$$$ $$$__$$$$$__$$_$$$$$$$_$$$$ $$$$$$_$$__$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$$ _$$$__$$_$$________$$$$$$$$$$$ _$$$_$$_____________$$$$$$$$$$ _$$_$$______________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ __$$$_________________$$$$$$$$$ $_____________________$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$__$$$$$ $___________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$__$$$$$$$$ یه روز بهم گفت: «می‌خوام باهات دوست باشم؛آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام» بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام» یه روز دیگه بهم گفت: «می‌خوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام» بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام» یه روز دیگه گفت: «می‌خوام برم یه جای دور، جایی كه هیچ مزاحمی نباشه بعد كه همه چیز روبراه شد تو هم بیا آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام» بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام» یه روز تو نامه‌ش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا كردم آخه می‌دونی؟من اینجا خیلی تنهام» براش یه لبخند كشیدم وزیرش نوشتم: «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام» یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: «من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی كنم آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام» براش یه لبخند كشیدم و زیرش نوشتم: «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام» حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که نمی دونه (من هنوز هم خیلی تنهام)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان . . . . و آدرس laila.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 192
بازدید کل : 42258
تعداد مطالب : 136
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

آمار مطالب

:: کل مطالب : 136
:: کل نظرات : 9

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 5
:: باردید دیروز : 5
:: بازدید هفته : 41
:: بازدید ماه : 192
:: بازدید سال : 428
:: بازدید کلی : 42258

RSS

Powered By
loxblog.Com

خنده
دو شنبه 30 آذر 1394 ساعت 17:55 | بازدید : 325 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است

                                                        

                                                             کارم از گریه گذشته ، به آن میخندم .....


|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
:: ادامه مطلب ...
آسمان
چهار شنبه 25 آذر 1394 ساعت 19:40 | بازدید : 343 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

هووووووووووه

آسمون آبیه ،

 

دنیا رو فاز من داره کام میده ،

تلخ ،،

بوی لاریکه ها میده ،

همه چی ظاهرا عالیه ،

امشب عالیه بی خیال راهم ،

بی خیال هدف بی خیال ساعت ،

امشب عالیه،

یه جور دیگم ،

یه جوری که انگار نبودم هیچ وقت

واسه نداشته هام حرس نمی خورم ،

سردی هوا رو حس نمیکنم ،

بی خیال این شب و این شهر بی رحم و نمیدونم کجام ، قثط میرم ؛

عالیه ،،،

تو اینجا نیستی ،

من تنهام و جای تو هیچکی ،

من اون بچه پر روییم که روش کم نمیشه ،

ولی الآن بدجوری درگیر زندگیشه

پدرم فک میکنه تو چاهم تمومه ،

مادرم هم فک میکنه که کارم حرومه ،

و میگه پیر شدی پسر ، هیچ چی نداری ، 

 

آره من شرایط سختی رو دیدم ، ولی تو بدترین شرایطم ، تو سرد و گرمم ، به مولا جلو هیچ کس سر خم نکردم


|
امتیاز مطلب : 82
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
هنوزم میشه بخشید
چهار شنبه 25 آذر 1394 ساعت 19:19 | بازدید : 287 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

هنوزم میشه بخشید ، همو

 

 

 

هنوزم میشه بخشید همو


مریض و گیج و جنگی نبود


غریب و نیش و زخمیش نزد


دلارو حرف تحقیر نکرد


هنوزم میشه بخشید منو


منی که که پست و لغزیدمو


منی که حرف خالیمو


همین امشب میزنم ریشمو


میزنم خیلی بده واسه مرد بگن حرف زد و عمل نکرد

 

میزنم خیلی بده که نباشه دو قرون بکنه حرف سینه زخم میزنم


اما بدون حرفو باز مردم میزنن


پس تیریپی نی با خدا تو بیا و مشتی باش


هرچند ما پیچیدیم و رفتیم و زدیمو نگشتیم باش


هرچند که دلمون یه دست نبود و یجوری چربی داشت


اما بالاسری آبرو دار و بدون لنگ نذاشت


ما که رسوای عالمیم چندچندیم باش ؟؟؟


|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
باران ....
چهار شنبه 25 آذر 1394 ساعت 19:15 | بازدید : 348 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

وقتی خیس از بارون به خونه برگشتم

 

 

وقتی خیس از بارون به خونه رسیدم ، برادرم گفت چرا با خودت چتر نبردی ؟

خواهرم گفت : خب ،،،، صبر می کردی تا بارون بند بیاد .

پدرم هم گفت : حالا وقتی سرما خوردی میفهمی .

 

اما مادرم ،،،،،، اما مادرم همینطور که موهام رو خشک می کرد  گفت : امان از بارون بی موقع .


|
امتیاز مطلب : 79
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
به دَرَک ...
چهار شنبه 25 آذر 1394 ساعت 14:14 | بازدید : 354 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

به درک که اخمام از هم باز نمیشن .....

به درک که پولام پس انداز نمیشن .....

به درک که فردا مال من نمیشه......

به درک که درهای بسته باز نمیشه....

 

 

من هیچ کس رو ندارم ....

من هیچ کس هم نمی خوام....

من هیچ چی نداشتم و   ....

دیگه هیچ چی هم نمی خوام....

نه دیگه از کسی انتظاری دارم ....

نه دیگه میخوام باشه هیچکسی با من......

نه دیگه مونده واسم به آینده میلی ....

نه دیگه فکر میکنم به آرزوهام خیلی....

 

من همونم که از مجنون بودن توبه کردم ،....

حالا آزاده که واسه خودش صفا کنه لیلی ....

صفا کنه لیلی ....

صفا بکن لیلی....


|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
مراقب چشمانم باش
سه شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15:46 | بازدید : 309 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

 

 

دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت

نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یکنفر را دوست داشت

“ دلداده اش را “ با او چنین گفته بود :

 

« اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای

یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد »

و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد

که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد

و دختر آسمان را دید و زمین را ، رودخانه ها و درختها را

آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست

دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد :

« بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام »

دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت :

« این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »

دلداده اش هم نابینا بود

و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست

دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند

و در حالی که از او دور می شد گفت :

« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی . . .»


|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
ترکم نکن که میمیرم
سه شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15:45 | بازدید : 303 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

 

 

 

خودم رو واسه خیلی چیزها آماده کرده بودم ، واسه کلی حرف
 
در ماشین رو باز کرد و رو صندلی کناریم نشست .
 
کاغذی رو داد دستم
 
کاغذ رو گرفتم و تو دستم مچاله کردم
 
یه نفس عمیقی کشیدم و تو چشای گریونش که ملتمسانه نگام میکرد خیره شدم
 
اما باید می‌گفتم .
 
بی شرمانه نگاش کردم و گفتم :
 
دیگه ازت خسته شدم . دیگه نمیخوامت . دیگه واسم بی ارزشی
 
بابا به چه زبونی بگم دیگه فراموشم کن . میخوام واسه همیشه برم و ترکت کنم
 
کاغذ رو تو دستم فشار میدادم و هی می‌گفتم و دونه‌های اشک از چشماش جاری می‌شد
 
نمیدونم چی شد . ماشینی اومد و زد به ماشینم و دختره مرد
 
در حالی که بهت زده شده بودم . نامه مچاله رو باز کردم .
 
فقط یه جمله نوشته بود که دلم رو سوزوند و تا آخر عمرم خواهم سوخت…
 
“” ترکم نکن که میمیرم”


|
امتیاز مطلب : 87
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
من هنوزم تنهام
سه شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15:43 | بازدید : 293 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

 

 

 

یه روز بهم گفت:

«می‌خوام باهات دوست باشم؛آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام»

 

بهش لبخند زدم و گفتم:

 

«آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»

 

یه روز دیگه بهم گفت:

 

«می‌خوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام»

 

بهش لبخند زدم و گفتم:

 

«آره می‌دونم فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام»

 

یه روز دیگه گفت:

 

«می‌خوام برم یه جای دور، جایی كه هیچ مزاحمی نباشه

 

بعد كه همه چیز روبراه شد تو هم بیا آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام»

 

بهش لبخند زدم و گفتم:

 

«آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»

 

یه روز تو نامه‌ش نوشت:

 

«من اینجا یه دوست پیدا كردم آخه می‌دونی؟من اینجا خیلی تنهام»

 

براش یه لبخند كشیدم وزیرش نوشتم:

 

«آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»

 

یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت:

 

«من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی كنم آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام»

 

براش یه لبخند كشیدم و زیرش نوشتم:

 

«آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»

 

حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم

 

و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که نمی دونه

 

(من هنوز هم خیلی تنهام)


|
امتیاز مطلب : 81
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
گفتم میری ؟
سه شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15:42 | بازدید : 175 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

 

 

 

گفتم:میری؟

گفت:آره

گفتم:منم بیام؟

گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر

گفتم:برمی گردی؟

فقط خندید

اشک توی چشمام حلقه زد

سرمو پایین انداختم

دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد

گفت:میری؟

گفتم:آره

گفت:منم بیام؟

گفتم:جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر

گفت:برمی گردی؟

گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره

من رفتم اونم رفت ولی اون مدتهاست که برگشته

و با اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده


|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
عشقم چرا داری گریه میکنی ؟
سه شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15:38 | بازدید : 288 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

 

 

پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!
دختر: توباز گفتی ضعیفه؟
پسر: خب… منزل بگم چطوره؟
دختر: وااااای… از دست تو!
پسر: باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟
دختر:اه…اصلاباهات قهرم.
پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟
دختر:آشتی… راستی گفتی دلت چی شده بود؟

 

                                                       بقیه در ادامه مطلب


|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
:: ادامه مطلب ...
عشقم چرا گریه می کنی ؟
سه شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15:37 | بازدید : 218 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

 

ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ ﺧﻮﺑﯽ؟

ﻣﺮﺳﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺩﯾﺪﻧﻢ ...

ﻋﺸﻘﻢ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎﯼ ﺩﯾﺪﻧﻢ ﺑﺎﺷﻪ ؟؟

ﻭﺍﯾﺴﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﺮﺍ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺧﯿﺴﻪ . ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟؟

ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮔﺮﯾﺖ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ...

ﻋﺸﻘﻢ ﻧﮑﻨﻪ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻧﻪ ؟؟

ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻨﻢ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﮓﺷﺪﻩ ...

ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﺲ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ ...

ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﻢ ﻣﺤﻠﯽ ﻫﺎﺕ

ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﺕ

ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﯽ ﻣﺮﺍﻣﯽ ﻫﺎﺕ ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﻗﺒﻞ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺨﺸﯿﺪﻣﺖ

ﻭﻟﯽ...

ﻫﺮﭼﯽ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﯼ ﻭ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯼ ...

ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﻗﺸﻨﮕﻪ ؟

ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻭ ﺑﮑﺶ ﺭﻭ ﺳﻨگ ﻗﺒﺮﻡ ﺗﺎ ﺁﺭﻭﻡ ﺷﻢ...

ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﻡ ....


|
امتیاز مطلب : 86
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
این سیگار که میکشم
سه شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15:34 | بازدید : 187 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

.

 

 

اين سيگار كه ميكشم همان فريادهايي است كه نميتوانم بزنم؛
همان دلتنگي هايي كه روز به روز پيرترم ميكند؛
همان خاطراتيست كه نه تكرار ميشوند نه فراموش؛
همان دردهايي است كه درمان ندارد;
همان تنهايي است كه كسي پرش نميكند؛
من اين سيگار را دوست ميدارم...


|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
نامرد خواهرم بود
سه شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15:32 | بازدید : 768 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

 

پسره به دختری که تازه دوست شده بود میگه :

امروز وقت داری بیای خونمون؟

دختره : مامانم نمیزاره با چه بهونه ای بیام؟

پسر : بگو میخوام برم استخر ...

دختره اومد خونه دوست پسرش

پسره : تو که اومدی استخر مثلا باید موهات خیس باشه

برو حموم موهاتو خیس کن !

وقتی دختره میری حموم، پسره به دوستاش زنگ میزنه ...

پسره و دوستاش یکی یکی میرن داخل حموم و ...

این آخری که میره حموم نه یک ساعت نه دو ساعت موند تو حموم ....

وقتی دیدن این دیر کرد ، رفتن تو حموم یهو دیدن

دختره و پسره با هم رگ دستشونو زدن و گوشه حموم اقتادن

روی دیوار حموم با خون نوشته بود :

نــــــــــــــــــــا مـــــــــرد خــــــــواهرم بـــــــــــــــــــود


|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
سلامتی روزی که ....
سه شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15:30 | بازدید : 158 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

سلامتی روزی که.........

به مامان بابام بگن غم آخرتون باشه جوون خوبی بود
سلامتی روزی که بخاطرم مطلب بزاری ولی نباشم لایک کنم
سلامتی روزی که صدام کنی ولی نتونم جواب بدم
سلامتی روزی که پی امی که بهم بدی ولی دیگه خونده نشه
سلامتی روزی که دلت واسه قهرام تنگه واسه خنده هام ولی دیگه نیستم
آخریشم سلامتی روزی که تو میای سر مزارم و من خاک زیر پات شدم....
ب سلامتی روزی ک
اسمم بیاد رو لب رفیقام
پوزخند بزنند و با پشت دست اشکاشونا پاک کنند و بگن
هی....کی فکرشا میکرد؟
دلت برا خنده هام تنگ میشه...
دلت برا قهر کردنام تنگ میشه...
دلت واسه خل و چل بازیام واسه مسخره بازیام تنگ میشه...
به امید اون روز


|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
روزی که دیگه نیستم ...
سه شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15:30 | بازدید : 163 | نوشته ‌شده به دست محمد امین | ( نظرات )

 سلامتی روزی ک بی اجازه لختم میکنن و ی غریبه منو میشوره و بقیه بی اجازه از پشت شیشه نگام میکنن،
سلامتی روزی ک ازم واسه لباسم اجازه نمیگیرن و ی پارچه سفید تنم میکنن،
سلامتی روزی ک بستگانم منو رو سرشون گذاشتند و حلوا حلوا میکنند و وقتی پیششون بودم تیکه تیکه ام میکردند،
سلامتی روزی ک عجله دارن تا از بدن سردم راحت شن و شتابان میذارنم توی نعشکش،
سلامتی روزی ک واسه خوابوندنم تو قبر دو نفر ب زحمت میوفتن تا تو قبر جا بشم،
سلامتی روزی که یکی تو قبر شونه هام و ت* میده و یکی از بالا برام تلقین میخونه که اسم و فامیلم و برام یادآوری کنه،
سلامتی روزی ک همه از بالا ب تنهایی و رختخواب جدیدم نگاه میکنن...
سلامتی اون روز.اون قبر.اون جنازه,,,,,,


|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18