امشب یه نفر رو دیدم
خیلی شبیه به تو بود
اتفاقا اسمش هم مثل اسم تو بود
لباساش هم واسم آشنا بود
همه چیزیش مثل تو بود
فقط یه چیزش مثل تو نبود ....
داشت با یه آدم لاشی توی همون رستورانی که با هم همیشه غذا میخوردیم ، میگفت و میخندید ،
نه
اون تو نبودی
چون من رو نمیشناختی
شاید خیلی وقته که واست غریبه شدم
شایدم من رو فراموش کرده باشی
ولی من هنوز فراموشت نردم
صدای خنده هات هنوز توی گوشمه
طعم شیرین لبات رو هنوز حس میکنم
هنوز رنگ چشمات رو که به خاطر میارم چشمام خیس میشه
هنوز یاد حرفایی که بهم میزدی دیوونم میکنه
یاد اون روزا
یاد اون خاطره ها
یاد اون .....
ولی منم دارم سعی میکنم که فراموشت کنم اما این دل لعنتی نمیزاره
کاش قبل از رفتنت فقط می گفتی : چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا رفتی ؟
یه چیز بهت بگم :
.
.
.هیچی چی ، بیخیال
فقط میخواستم بگم
.
.
.
بیخیال
دیگه دوستت ندارم
دیگه نمیخوامت
.
.
.
.
.
این فقط دستامن که دارن مینویسن ، ولی دلم هنوز دوستت دارم . منم نمیدونم چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17