هوایی سرد . . . یک خیابان مهجور . . .
پیر مردی غبار آلود و یک آتش سرخ . . .
پیر مرد پرسید : دودی هستی جوان ؟
پاسخ دادم : آری !
سیگاری تعارف کرد
نمی دانست روزی چند نخ خاطراتم را دود میکنم . . . نه سگار . . . !
![](http://laila.loxblog.com/upload/l/laila/image/12.jpg)
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1